سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهایی (دوشنبه 87/2/16 ساعت 12:20 عصر)

 

سلام

اصلا مهم نیست من کی ام... چی ام... چیزی که هست دلم فریاد میخواد وجایی نیست برای داد زدن.. دلم گریه میخواد و باید بغضم رو فرو بخورم. اما اشک فرو خوردنی نیست.چرا اینجا میگم هم مهم نیست.. تو فرض کن جای دیگه ای نیست. شونه دیگه ای نیست برای گریه کردن تو فرض کن ذره ذره و لحظه لحظه دارم اطمینانم رو از دست میدم و جایی نیست برای دست گرفتن.

قلبی که عشق نداشته باشه خیلی تهی و بی معنی میشه. قلبی که خودش عشق رو راه نداده باشه از اون بدتر. و قلبی که نا امیدانه خودش رو عرضه کنه در حالی که فکر میکنه سزاوار عشق و دوستی هست اما فقط چند تا لبخند از سر وظیفه نصیبش بشه از همه اینا فاجعه بارتره

 

تنهایی زیاد آسون نیست اما تا وقتی نفهمیدی چقدر تنهایی بهتر میتونی تحملش کنی. وقتی عمق و اندازه تنهاییت دستت اومد اونوقته که دیگه.... هیچ کس انگار نمیتونه پرش کنه. وحشت میکنی از سکوت. از نبودن. نشنیدن. نگفتن. بعد کم کم به سکوت و وحشت عادت میکنی. به وحشت تنهای.. به پیچش دل وقتی که حس میکنی سایه های تنهایی تو رو در خودشون حل میکنن. چه لحظه های وحشت انگیزی!

گاهی به اونی که تو رو متوجه تنهاییت کرده لعنت میفرستی.. گاهی به خودت... گاهی به زمین و زمان.. اما در نهایت تویی که تنهایی.. تو با خودت و هیچ کس دیگه هم نیست...

 

پ. ن: دارم خفه میشم

 





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 11 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 3150 بازدید
  • درباره من
  • اشتراک در خبرنامه
  •